کنارت اوج می گیرم
حواست نیست...!
سر بگذار بر درد بازوان من،
دست نگاهم را بگیر،
مرا دچار حادثهای کن که با عشق نسبت دارد،
من عجیب از روزگار رنجیده ام !
نیکی فیروزکوهی
عاقبت،یک روز، یک نفر می آید
و تمام آنهایی که رفته اند را
از یاد میبرد