دانستن این که چه وقت جمله “دوستت دارم” را بیان کنیم، نیاز به مهارت دارد. این عبارت تنها دو کلمه دارد اما وقتی شخصی برای اولین بار این عبارت را در رابطه اش به کار می برد، رویداد عظیمی رخ می دهد. اگر آن را بسیار زود بگویید، خطر کرده و ممکنست شخصی را که دوست دارید،
بترسانید. اگر این جمله را خیلی دیر بگویید، خطر کرده و ممکنست این حس را به طرف مقابل القا کنید که به او توجهی ندارید. اگر بتوانید از رابطه خود یک قدم به عقب بردارید، به احساسات خود فکر کنید و زمان صرف کنید، می توانید این جمله را در بهترین زمان آن اظهار کنید.
اولین قدم این است که در مورد چگونگی احساسات خود فکر کنید. شما می خواهید بدانید که آیا حقیقتا شخصی را که با او هستید، دوست دارید یا خیر. اگر احساس شما یک دوست داشتن ساده بوده و امیدوارید که در آینده عاشق او شوید، اکنون زمان مناسب آن نرسیده که به اشتباه عشق خود را ابراز کنید. هر چند وقت یک بار به طرف مقابل فکر می کنید؟ هدف شما از این رابطه چیست؟ اگر می خواهید رابطه ای متعهدانه با این شخص داشته و عشق نابی به او دارید، زمان گفتن این جمله نزدیک است. ممکنست بخواهید در مورد زمان گفتن این جمله، فکر کردن را آغاز کنید.
به رابطه خود فکر کرده و ببینید که تا چه حد پیشرفت کرده است. آیا پدر و مادر او را ملاقات کرده اید؟ هر چند وقت یک بار او را می بینید و با او حرف می زنید؟ آیا هر دوی شما به رابطه خود متعهد هستید و اغلب در مورد آینده صحبت کرده و برنامه ریزی می کنید؟ شاید وقت گفتن این دو کلمه رسیده باشد.
وقت گذاشته و زمان اظهار این جمله را تعیین کنید و لحظه ای خاص را بیافرینید. شاید می خواهید یک قرار خاص برای این لحظه بگذارید و یا این دو کلمه را بعد از یک لحظه خاص مثل دیدن یک شهاب آسمانی و یا یک مکالمه منحصر بفرد بیان کنید. این را بدانید که ممکنست شما این دو کلمه جادویی را بیان کنید اما دوست یا همسر شما در پاسخ به شما این جمله را نگوید، تمام تلاش خود را بکنید تا از این بابت ناراحت نشوید. شاید او به زمان بیشتری نیاز دارد تا به شما بگوید که دوستتان دارد
دانستن این که چه وقت جمله “دوستت دارم” را بیان کنیم، نیاز به مهارت دارد. این عبارت تنها دو کلمه دارد اما وقتی شخصی برای اولین بار این عبارت را در رابطه اش به کار می برد، رویداد عظیمی رخ می دهد. اگر آن را بسیار زود بگویید، خطر کرده و ممکنست شخصی را که دوست دارید،
بترسانید. اگر این جمله را خیلی دیر بگویید، خطر کرده و ممکنست این حس را به طرف مقابل القا کنید که به او توجهی ندارید. اگر بتوانید از رابطه خود یک قدم به عقب بردارید، به احساسات خود فکر کنید و زمان صرف کنید، می توانید این جمله را در بهترین زمان آن اظهار کنید.
اولین قدم این است که در مورد چگونگی احساسات خود فکر کنید. شما می خواهید بدانید که آیا حقیقتا شخصی را که با او هستید، دوست دارید یا خیر. اگر احساس شما یک دوست داشتن ساده بوده و امیدوارید که در آینده عاشق او شوید، اکنون زمان مناسب آن نرسیده که به اشتباه عشق خود را ابراز کنید. هر چند وقت یک بار به طرف مقابل فکر می کنید؟ هدف شما از این رابطه چیست؟ اگر می خواهید رابطه ای متعهدانه با این شخص داشته و عشق نابی به او دارید، زمان گفتن این جمله نزدیک است. ممکنست بخواهید در مورد زمان گفتن این جمله، فکر کردن را آغاز کنید.
به رابطه خود فکر کرده و ببینید که تا چه حد پیشرفت کرده است. آیا پدر و مادر او را ملاقات کرده اید؟ هر چند وقت یک بار او را می بینید و با او حرف می زنید؟ آیا هر دوی شما به رابطه خود متعهد هستید و اغلب در مورد آینده صحبت کرده و برنامه ریزی می کنید؟ شاید وقت گفتن این دو کلمه رسیده باشد.
وقت گذاشته و زمان اظهار این جمله را تعیین کنید و لحظه ای خاص را بیافرینید. شاید می خواهید یک قرار خاص برای این لحظه بگذارید و یا این دو کلمه را بعد از یک لحظه خاص مثل دیدن یک شهاب آسمانی و یا یک مکالمه منحصر بفرد بیان کنید. این را بدانید که ممکنست شما این دو کلمه جادویی را بیان کنید اما دوست یا همسر شما در پاسخ به شما این جمله را نگوید، تمام تلاش خود را بکنید تا از این بابت ناراحت نشوید. شاید او به زمان بیشتری نیاز دارد تا به شما بگوید که دوستتان دارد.
دلم می خواهد همه شقایقهای دنیا را جمع کنم ، یاسهای سپید و مریم های خوشبو را دسته کنم و روی تاقچه اتاقم بگذارم ،
می دانم که عاشق گلهایی . چشمهایم را می بندم و با عطر گلها خاطرات مهربانیت و همه لحظات زیبای با تو بودن برایم
تداعی می شود . دوستت دارم ....
مردی صبح از خواب بیدار شد ودید تبرش ناپدید شده، شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد.برای همین تمام روز اورازیر نظر گرفت.
متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ می کند. آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه اش برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود و از او شکایت کند.
اما همین که وارد خانه شد تبرش راپیدا کرد.زنش آن را جابه جا کرده بود.مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه میرود ،حرف میزند و رفتار می کند.
همیشه فرصت کوتاهی برای بودن داشتم! همیشه فرصت کوتاهم را با عشق جادوانه کرده ام...
و در پایان : اگر می بینی که سکوت کرده ام و به تو خیره شده ام,باز منتظر ان لحن دلنشین توام,تا شاید کمی قلب اتش گرفته ام, با طمانینه
صدای هم چون اب زلالت ارام گیرد.پس این صدای سرد مرا با صدای گرمت بشکن.
برگرفته از مجله موفقیت