• وبلاگ : من و تو
  • يادداشت : حرف آخرم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 2 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    مردي نزد دکتر روانپزشک رفت و از غم بزرگش براي دکتر تعريف کرد.دکتر گفت:ب فلان سيرک برو آنجا دلقکي هست که آنقدر مي خنداندت تا غمت از يادت برود.
    مرد لبخند تلخي زد و گفت:من همان دلقکم.!
    سلاااااااااااااااااام خواهر گلم.چطوري؟
    پاسخ

    حکايت منم شده مثل دلقکه!!!!!!!!!!!!سلام دخمري...خوبم...منتظر اول مهر و اتفاقاييم که ميدونم ديگه نميزارم تحت هيچ شرايطي دوباره اونجوري پيش بره و مطمئنم امسال خيلي چيزا فرق ميکنه...خيلي چيزا!!!!!!!!!!