یاد گرفتم یه وقتایی تنها، یه گوشه ی دور، وایسم و با چشمای پراز اشک به کسانی نگاه کنم که با بهانه های واهی، لحظه های قشنگ رو از روزهات می گیرن! دیگه یاد گرفتم وقتی بغض مهمون دقایقم میشه کسی رو نگاه نکنم و چشم از زمین برندارم! دیگه یاد گرفتم وقتی دلـــــم برای کسی تنگ میشه که با دیگران خوشه غمگین تو دفترم بنویسم ... دلم برات تنگه .... هرکجا ... با هر کی هستی شاد باشی .... فقط مواظب خودت باشی دیگه یاد گرفتم وقتی اشک تو چشمام میشینه اونقدر که همه چیز رو مات می بینم حرفامو نیمه کاره بذارم و کنار همه ی دل نوشته های دلتنگ دور قطره های اشکم رو خط بکشم و بعد با دیدن اون همه دایره ذوق کنم و میون گریه بخندم . یعنی شده تا حالا کسی به گریه های خودش بخنده؟ دیگه یاد گرفتم وقتی دلم می گیره و دلتنگم به جای شونه پرمهر و آغوش گرم کسی سرم رو به دیوار تکیه بدم و نگاهم فقط به آسمونی باشه که تموم راه رو قدم زنان باهام میاد بدون اینکه غمگینی چشمامو به رخم بکشه دیگه یاد گرفتم از هیچ کس انتظاری نداشته باشم و همچنان به تنهایی های خودم دل ببندم ! تنهایی که مثه اون رفیق نیمه راه نیست...!