من راه خانه ام را گم کرده ام...
اسامی آسان کسانم را... نامم را...
دیگر چیزی به ذهنم نمی رسد
حتی همان جند چراغ دور که در خواب مسافران مرده بودند....
من راه خانه ام را گم کرده ام....
آیا آرزوی مرا در خواب نی لبکی شکسته ندید...
بی قرارم
می خواهم بروم
می خواهم بمانم
شاید
دارم در ترانه ای مبهم زاده می شوم..."