از آسمان دنیا ستاره ای را انتخاب کردم ستاره ای که میتوانست کس دیگری باشد
اما ...سرنوشت این را برای من انتخاب کرد نمیدانم که چرا نمیتوانم او را فراموش کنم هر لحظه به فکر
ااویم نه میتوانم به کس دیگری فکر کنم نه چیز دیگری نمیدانم ولی از تمام وجودم دوستش دارم او هم
مرا باور دارد باوری که در هر رابطه ای پایه آن ر اداراست چرا ؟... چرا چرا هنوز باوجود او زندگی را باز باور
ندارم نمیدانم که چرا از زندگی خسته شدم نمیدانم که چرا امیدی برای آینده ندارم چرا نمیخواهم
زندگی خود را بسازم چرا تنها میگویم که زندگی بازی است من مات این بازی شدم تنها با وجود شاهی
زنده هستم که میتواند مرا به برد این زندگی برساند چرا اشک هایم را پنهان میکنم چرا مانند آسمانی
پر ابر خود را صاف وبهاری جلوه میدهم .
تنها میتوانم بگویم ستاره ی زیبای من دوستت دارم.