هر که شد محرم دل در حرم یار بماند ...................... آنکه این نکته ندانست اند این کار بماند
کی میدونه چقدر طول میکشه یه نفر فراموش بشه ؟ یا چقدر زمان لازمه که حتی یه خاطره هم نباشی و چقدر زمان لازمه یه آشنا براش یه رهگز غریبه بشی ؟
اما سخت اینه که ببینی هنوز زنده ای و نفس میکشی ولی یه نفر توی رویاش خاکت کنه !!! بی آنکه اصلا مشتاق این مرگ باشی یه حتی انتظار فاتحه هم داشته باشی آخه آدم مرده رو خاک میکنن که به قانون طبیعت احترام گذاشته باشن ولی زنده رو خاک میکنن که از جلو چششون گم بشه و راحت تر فراموش بشه بی هیچ نشانی ، بی هیچ سنگ مزاری ترو خاک میکنن با همه احساسی که بهت داشتن و الان انکارش میکنن با اون همه محبتی که الان براشون ارزش نداره همه رو خاک میکنن که مباد یه روز دوباره یادشون بیاد که یه روزی قلبشون با نبض یکی دیگه میزده
چه مرگ ظالمانه ای به راستی خدا هیچ وقت بنده ا شو اینجور به مرگ دعوت نمیکنه ولی بنده هاش روال زندگیشون کردن همینه که مرگ خدای حقه
سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل...
روز اول گل سرخی برام اوردی گفتی برای همیشه دوستت دارم روز دوم گل زردی برایم اوردی گفتی دوستت ندارم روز سوم گل سفیدی برایم اوردی و سر قبرم گذاشتی و گفتی منو ببخش فقط یه شوخی بود[کاش هیچ وقت نمیگفتم...]
راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....
تو نگرانم نشو !!
"فراموش کردنت" را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت
من یک شکلات گذاشتم توی دستش .او یک شکلات گذاشت توی دستم .
من بچه بودم . او هم بچه بود. سرم را بالا کردم او هم سرش را بالا کرد . دید که مرا میشناسد .
خندیدم . گفت :« دوستیم ؟ »
گفتم : «دوست دوست »
گفت : « تا کجا؟»
گفتم : دوستی که « تا » ندارد !.
گفت : « تا مرگ ! »
خندیدم و گفتم : « گفتم که تا ندارد ! »
گفت : « باشد ، تا پس از مرگ !»
گفتم :« نه نه نه ، تا ندارد »
من و تو یعنی عشق ، عشق یعنی ما ، ما یعنی یک دنیا خوشبختی!
تو یعنی بهترین ، زیباترین ، عاشقترین ، لایق ترین….
تو یعنی برای من ، برای قلبم ، تا ابد و برای همیشه…
تو یعنی اسیر ، یک اسیر در این قلب بی طاقت…
من و تو با هم یعنی یک قصه بی پایان…
من برای تو ، تو برای من ، ما برای هم ، چقدر قشنگ است این عشق من و تو….
تو گل من ، من باغبان تو ، تو دریای من ، من ساحل تو ….
تو طلوع من ، من وجود تو ، تو نفس من ، من هوای تو….
تو باران من ، من سرپناه تو ، تو مهتاب من ، من آسمان تو…
تو اسیری در قلبم ، خیلی عزیزی برایم ، باور کنی ، باور نکنی برایت میمیرم!
بیا در میان عاشقان دیوانه ترین باشیم ، ما می توانیم برترین باشیم….
تو دنیای من ، من دیوانه تو ، تو بمان تا بگویم همه زندگی ام فدای تو….
من و تو در میان عاشقان عاشقترینم ، من و تو از عشق بالاترینیم….
عشق بدون تو عشق نیست ، این زندگی بدون تو زیبا نیست….
با تو شادم ، بی تو پریشانم ، با من بمان تا همیشه لبخند عشق بر روی لبانم باشد…
زیباترین لحظه زندگی ام با تو ، قشنگترین خاطره هایم در کنار تو ، زندگی ام ، عشقم ، نفسم فقط تو!
اینهمه احساس عاشقانه تقدیم به تو ، این قلب کوچک و بی طاقتم فدای تو ، یک دنیا
عشق و محبت برای تو ، یک کلام پرمحبت برای تو
با تشکر از شادی عزیز
.♥♥نمیخواهم به نبودنت فکر کنم.♥♥ .♥♥از آن روز که آمدی همیشه قلبم برای با تو بودن میتپیده ، .♥♥ .♥♥نمیخواهم به لحظه ی رفتنت فکر کنم.♥♥ .♥♥اینک که با تو هستم ، نمیخواهم روزی بیاید که ببینم بی تو هستم ، .♥♥ .♥♥تو در کنارم نیستی و من در گوشه ای مثل یک برگ خشکیده .♥♥ .♥♥افتاده ام و بی جان هستم..♥♥ .♥♥میترسم از کلمه بی وفایی ، وای به آن روزی که بی وفایی ببینم.♥♥ .♥♥میترسم از جدایی ، وای به آن روزی که تو را از قلب خویش جدا ببینم.♥♥ .♥♥نمیتوانم در خیالم ، روزی را ببینم که تو نیستی ،.♥♥ .♥♥من در کوچه ها آواره و سرگردان باشم .♥♥ .♥♥و هر کسی مرا ببیند از من بپرسد در جستجوی کیستی؟.♥♥ .♥♥نمیخواهم به نبودنت فکر کنم ، .♥♥ .♥♥زیرا فکر نبودنت حتی با وجود بودنت مرا میرنجاند!.♥♥ .♥♥وای به آن روزی که من در رویای شیرین با تو بودن باشم ،.♥♥ .♥♥چشمانم را باز کنم و ببینم که بی تو هستم ، .♥♥ .♥♥چه سرد میشود زندگی آنگاه که میبینم در غم نبودنت نشسته ام.♥♥ .♥♥اینکه هر روز صدایت را بشنوم عادت نیست ، نیاز قلب عاشقم است.♥♥ .♥♥دیدنت عادت نیست ، نفسی دوباره برای زنده ماندنم است.♥♥ .♥♥تا تو هستی ، زندگی آرام است ، قلبم در انتظار لحظه باریدن باران است.♥♥ .♥♥که با تو در زیر بارانی که همیشه باریدنش برایم آرزوست قدم بزنم.♥♥ .♥♥تا باران بشوید ترس را از وجود من ، .♥♥ ت.♥♥ا باران عاشقانه تر کن این لحظه ی عاشقانه ی من.♥♥ .♥♥میخواهم همیشه به بودنت فکر کنم ، میخواهم همیشه با این رویا زندگی کنم ، .♥♥ .♥♥میخواهم همیشه لحظه های زندگی را با خیال تو سر کنم... .♥♥
کاش میشد زندگی همیشه با هم بودن بود
در کنار هم ، با هم ، میساختیم رویای شیرینی که همیشه در سر داشتیم
تو میگفتی از آرزوهایت ، من مینشستم به پای حرفهایت
حس همیشگی من ، همان احساس قلبی تو است
لحظه های ناب من در اعماق قلب مهربان تو است
ساده تر مینویسم ، ساده تر حرف دلم را به تو میگویم
تا لحظه هایمان نیز صاف و ساده بگذرد
بیش از هر چیز بودنت مرا آرام میکند،
وقتی نگاهم میکنی چشمهایت مرا خوشحال میکند
کاش میشد زندگی همیشه اینگونه بود
نه درد دوری ، نه بی قراری و انتظار
هر زمان نیستی در کنارم، به شنیدن صدایت نیز قانعم
اگر روزی نشنوم صدای گرمت را
احساس بودنت در قلبم همیشه می تابد
می تابد و لحظه هایم را گرم میکند
گاهی دستانم هوس موهای نرمت را میکند
تا تو را نوازش کنم ، تا از قلبت خواهش کنم ، که همیشه با من بماند
بماند و بخواند آواز همیشه ماندن را
کاش میشد زندگی همیشه با هم بودن بود
کاش میشد در کنار هم ، با هم ،به سادگی میگذشتیم از پلهای انتظار...
من و تو با هم یکی شده ایم ، من و تو دو عاشقی شده ایم
که به زندگی خواهیم گفت
همیشه با همیم!
برای تو از باران ستاره می چینم شاید باور زیبای تو همه فانوسهای قندیل بسته چشمهایم را پشت سر بگذارد و به صدای پر خاطره بودنمان برسد آسمان دلگیر شد وقتی که به ستاره ام گفتم: روی تمام ثانیه هایم را خط بکش و فقط بگذار سرخی سیبهای امروز من همیشگیترین لحظه هایش باشد ? ببین چقدر دوستت دارم به من نگو که بهاری ترین ستاره را به من دادی نگو که غریبانه ترین مراقبه هایم را به اوج دل نشانده ای به من که حس غربت اشکهایم غریبی مهتاب را می سوزاند من عاشق یکرنگی توام بیکران باش تا آسمان را در ساعت نگاهت خلاصه کنم?
تردید دلم ببخش اگر رویت خندیدم اگر به غرورت گفتم ارزانی خودت بهاری ترین ستاره من بگذار تنها بهانه گله کردن از تو نبودنت باشد نه گرفتن نگاهت از من ?حرفهایت دلم را سوزانده دلم را که تمام حرفش تمنای چشمان توست نشکن?دلم برایت تنگ میشود دیشب به خاطر تو عروج لحظه ها را گریستم دیشب به وسعت آسمان صدایت کردم ?
خوشا آنان که در بازار گیتی خریدار وفا بودند و هستند
خوشا آنان که در راه رفاقت رفیق با وفا بودند و هستند
این دل غمدیده ناگه زعشقی شاد شد
ناگهان از هول هوس بیدار شد
بردرهردوستی زد،ناگهان دیوارشد
بست دل برهرکسی برسرش آوارشد
زندگانی را چو آب چشمه دید
چون به آب رودزد خشکسالی یارشد
چون به درد عشق می گشت مبتلا
دام می دید چو صیدصیادان آخرکارشد
عشق راهرکوی وبرزن می کرد جستجو
عایدش بوس و کناریارشد
عشقهای این زمان دررنگ وبوی دیگرند
گم دررنگ لب وبوی عطرسیگارشد
زندگی همچون دمی بگذردبی بازدم
ازچه روی دل بانامردمی ها یار شد
بخت با این دل ما هیچ زمان یار نشد
همدمش اشک چشم و چشمِ شب بیدارشد